جسم کالبد روح است و لباس پوسته آن کالبد؛ اما معمولاً اين پوسته است که از هسته دروني خبر ميدهد.
زنانگي چيست؟
تحقيق و مطالعه درمورد ويژگيها و خصوصيات زن ايدآل با زنانگي شروع ميشود. زنانگي کيفيتي لطيف و ظريف است که در ظاهر، رفتار، اعمال و طبيعت زنان ديده ميشود. زنان زنانه، لطيف، وابسته، مطيع، قابلاعتماد، ساده و کودکانه هستند. بهترين راه براي توصيف زنانگي با فقدان تواناييها و خصوصيات مردانه در آنهاست—نداشتن خشونت، قابليت، کارايي، شجاعت و قدرت مردانه.
مردان عاشق زنانگي خانمها هستند زيرا با مردانگي آنها تضادي عميق دارد. يک زن زنانه باعث ميشود مرد مردانگي بيشتري احساس کند و اين احساس يکي از بهترين تجربيات براي اوست.
زنانگي و احساسات لطيف و رمانتيک در مرد پابهپاي هم پيش ميروند. وقتي زنانگي نباشد، احساسات لطيف هم نيست. بااينکه ممکن است هنوز دوستتان داشته باشد، به شما احترام بگذارد و کارهايتان را تحسين کند، اما ديگر آن جنبه لطيف آنها را بيدار نميکنيد.
زني که زنانگي واقعي داشته باشد ذاتاً به سوي همه جوانب زنانگي کشيده ميشود. از اينکه يک زن باشد احساس غرور ميکند، به اينکه خصوصياتي متفاوت با مردان دارد به خود ميبالد، از مادر بودن احساس لذت ميکند، از کار خود در خانه احساس رضايت ميکند و علاقهاي به شرکت در دنياي مردانه ندارد.
مناطق تمرکز هم دروني و هم بيروني هستند. زنانگي بيروني به ظاهر، طرز لباس پوشيدن و طرز حرکات و اعمال فرد بستگي دارد و زنانگي دروني طبيعت و نگرش شما به نقش زن را پوشش ميدهد.
زنانگي درست متضاد مردانگي است و با تاکيد بر اين تفاوتها به دست ميآيد. اگر ميخواهيد واکنشي زنانه به چيزي داشته باشيد، درمورد مردان تحقيق کنيد و درست متضاد آن را انجام دهيد.
ظاهر زنانه
مردها معمولاً زنان را به خاطر نگراني از وضعيت ظاهريشان پوچ و احمق تصور ميکنند اما مخفيانه از بابت اينکه زنان اهميت خيلي زيادي به ظاهرشان ميدهند خوشحال هستند. زنان زنانه هيچوقت به خود بيتوجه نميشوند و هميشه و در همه حال ظاهري آراسته و مرتب دارند. هيچوقت افراطي برخورد نميکنند اما اين يکي از اولويتهاي آنهاست که بدانند ظاهرشان بر اطرافيانشان تاثير ميگذارد.
تاکيد بر تفاوتها
وقتي به ظاهرتان فکر ميکنيد، بايد از طريق راههاي زير بر تفاوتهايتان با مردان تاکيد داشته باشيد:
• جنس و مواد – به جنسها و موادي فکر کنيد که از نظر رنگ، حس، وزن و تاثير زنانهتر هستند. مردان معمولاً از پارچههاي پرزدار و کرکي، بنددار و نازک استفاده نميکنند و معمولاً پارچههايي سنگينتر و ضخيمتر را انتخاب ميکنند. از چنين پارچههايي مخصوصاً اگر به سبک مردانه دوخته شده باشند اجتناب کنيد. فقط زماني از آنها استفاده کنيد که با رنگ و سبکي زنانه دوخته شده باشند.
درعوض سعي کنيد لباسهايتان را از جنس کتان، پشم لطيف، لينن، ابريشم، ساتن، و بافتهاي ظريف انتخاب کنيد. ابريشم، ساتن، مخمل، اورگاندي جنسهايي کاملاً زنانه هستند. اصلاً تصور نکنيد که از مُد افتاده هستند. اين جنسها اگر با سبک و روشهاي امروزي دوخته شوند بسيار شيک خواهند بود.
• رنگ – رنگهاي زنانه لطيف، کمرنگ، روشن و قوي هستند. حتي رنگ سياه هم اگر با پارچه مناسب استفاده شود کاملاً زنانه خواهد بود. از رنگهاي يکنواخت و خستهکننده مثل قهوهاي، طوسي و خاکستري دوري کنيد. اين رنگها فقط زماني قابل استفاده هستند که با جنس پارچه، برش و سبکي زنانه استفاده شوند.
• طرح – بسياري طرحها از نظر ظاهري بسيار مردانه هستند و نبايد از آنها استفاده کنيد. همچنين از طرحهاي پر زرق و برق و جلف يا آنها که سليقه زيادي در آنها به کار برده نشده است استفاده نکنيد. طرح لباس و پارچه بايد توجه به زنانگي را تقويت کند نه توجه به خود را. آنها بايد اول شما را ببينند نه لباستان را.
• سبک – مطمئناً همه شما مدل کت و شلوار رسمي زنانه مخصوص محل کار را ديدهايد. اين سبک به هيچ وجه زنانه نيست. دقت کنيد که برش و سبک لباستان شبيه به لباسهاي مردانه نباشد. لباسهايي بپوشيد که در عين اعتدال اندامتان را زيباتر نشان دهند.
شلوار هميشه يکي از مباحثهانگيزترين سبکهاي لباس پوشيدن خانمها بوده است. شلوار زنانهترين لباسي نيست که ميتوانيد بپوشيد. اگر از آن استفاده ميکنيد دقت کنيد که سبک، رنگ و برش آن زنانه و جذاب باشد. پيشنهاد ميکنيم که عکسي از خودتان هم از جلو و هم از عقب بگيريد تا ببينيد آن شلوار در تنتان چطور ديده ميشود. اگر شلوار پوشيديد حتماً بقيه لباسهايتان را زنانهتر انتخاب کنيد.
• تزئينات – ميتوانيد تاثير مردانه لباسها را با استفاده هوشمندانه از تزئينات از بين ببريد. ميتوانيد با کمي بند، روبان، مرواريد، کمربند و امثال آن، لباسهايتان را زنانهتر کنيد.
• لوازم جانبي – از کيفهاي زنانه و باسليقه استفاده کنيد. کفش و جواهرات هم ابزارهايي مهم براي ايجاد تاثير زنانه در ظاهرتان هستند.
• نظافت – سعي کنيد هميشه تميز و خوشبو باشيد. به وضعيت لباسهايتان خوب توجه کنيد. در صورت نياز آنها را اتو بکشيد. مدل موهايتان بايد جذاب و زنانه باشد.
• آرايش – اگر ميخواهيم آرايش کنيد، بايد اينکار را با مهارت انجام دهيد. آرايش بايد براي تاکيد بر ويژگيهاي ذاتي شما باشد. اگر نميدانيد چطور بايد درست آرايش کنيد يا از چه رنگهايي استفاده کنيد، به کلاسهاي خودآرايي برويد.
• حيا و نجابت – مردان به زناني که در ديد عموم لباسهاي بيش از اندازه باز و کوتاه ميپوشند احترام نميگذارند. بايد جذاب به نظر برسيد نه جذبکننده!
ظاهر زنانه چه ميکند:
زنانه لباس پوشيدن و مرتب و آراسته بودن ارزش فردي شما را بالا ميبرد. آنچه براي ظاهرتان انجام ميدهيد به درون شما هم اثر ميگذارد و برعکس.
لباسهاي زنانه بهترين احساس را در مردان ايجاد ميکند. اين جنبه مردانه آنها را بيدار کرده و باعث ميشود بيشتر به شما احترام بگذارند، به نظرشان جذابتر برسيد و محبت و مراقبت بيشتري به شما داشته باشند. توجه آنها را بيشتر جلب کرده و تصور نميکنند که دشمن آنها هستيد يا بايد با شما رقابت کنند.
چگونه ميتوانيد اعتماد به نفستان را بالا ببريد؟
ذهن کيوان وقتي مشغول انجام تکاليف مدرسه است مدام سرگردان است. با خود فکر ميکند، "محال است که در اين امتحان را بتوانم خوب بدهم"، "حق با پدرم است، من درست مثل اونم—هيچوقت نميتوانم آدم موفقي شوم." بعد به بدن خود نگاه ميکند و فکر ميکند که چقدر پاهايش لاغر هستند. با خود ميگويد، "اَه مطمئنم که مربي فوتبال وقتي ببيند که چقدر لاغرم نميگذارد که در تيم بازي کنم."
مهرداد هم براي همان امتحان مشغول درس خواندن است و او هم خيلي به موضوع آن درس علاقهمند نيست. اما شباهت اين دو نفر فقط به همين منتهي ميشود. مهرداد ديدگاه کاملاً متفاوتي دارد. او با خود فکر ميکند، "خوب، باز هم رياضي. چقدر بد. خوب است که حداقل در درسي که خيلي دوست دارم، فيزيک، موفقم." و وقتي مهرداد به ظاهر خود فکر ميکند، ديدگاه بسيار مثبتتري نسبت به کيوان دارد. بااينکه از کيوان کوتاهتر و لاغرتراست اما آنقدرها از اندام خود انتقاد نميکند و با خود فکر ميکند، "درست است که لاغرم اما خيلي خوب ميتوانم بدوم و ميتوانم براي تيم فوتبال مدرسه خيلي مفيد باشم."
تعريف اعتماد به نفس
همه ما يک تصوير ذهني از چيزي که هستيم، ظاهرمان، اينکه در چه کارهايي خوب هستيم و نقاط ضعفمان چيست، داريم. اين تصوير به مرور زمان در ذهن ما ايجاد ميشود و شروع آن زماني است که کودک بسيار کوچکي بوديم. واژه تصوير يا تجسم نفس براي اشاره به تصوير ذهني فرد از خود استفاده ميشود. بخش عظيمي از تصوير نفس ما به ارتباطاتي که با ديگران داريم و تجربيات ما در زندگي بستگي دارد. اين تصوير ذهني اعتمادبهنفس ما را تعيين ميکند.
اعتمادبهنفس يعني اينکه چقدر احساس ارزشمندي، دوست داشته شدن و پذيرفته شدن ميکنيم، چقدر ديگران نظر خوب و مثبتي به ما دارند و چقدر ما احساس خوبي نسبت به خود داريم. افراديکه اعتمادبهنفسي سالم دارند، ارزش خود را درک کرده و از تواناييها، مهارتها و دستاوردهاي خود احساس غرور ميکنند. افراديکه اعتمادبهنفس پاييني دارند احساس ميکنند که هيچکس آنها را دوست ندارد و نميپذيرد و نميتوانند در هيچ کاري موفق شوند.
همه ما گاهي اوقات مشکلاتي با اعتمادبهنفس خود پيدا ميکنيم—مخصوصاً در دوران نوجواني که تازه ميخواهيم بدانيم که هستيم و چه نقشي در دنيا داريم. خوشبختانه چون تصوير ذهني هر کس نسبت به خودش در طول زمان تغير ميکند، اعتمادبهنفس ما در همه زمانها در طول زندگي به يک اندازه نيست. پس اگر تصور ميکنيد که آنطور که بايد اعتمادبهنفس نداريد، بايد بدانيد که ميتوانيد آن را تقويت کنيد.
مشکلات مربوط به اعتماد به نفس
قبل از اينکه بتوانيد بر مشکلات مربوط به اعتمادبهنفس غلبه کنيد و اعتمادبهنفسي سالم داشته باشيد، بد نيست بدانيد که علت اين مشکلات چيست. دو مسئله—اينکه ديگران چطور ما را ديده و با ما رفتار ميکنند و اينکه خودمان چه ديدي نسبت به خودمان داريم—ميتواند بر اعتمادبهنفس ما تاثير داشته باشد.
والدين، معلمين و ساير افراد بر ديدگاه ما نسبت به خودمان اثر ميگذارند—مخصوصاً وقتي کودک هستيم. اگر والدين بيشتر از اينکه فرزند خود را تحسين کنند از او انتقاد کنند، براي آن کودک دشوار خواهد بود که اعتمادبهنفسي سالم داشته باشد. ازآنجا که نوجوانان در دوراني به سر ميبرند که مشغول شکل دادن ارزشها و اعتقادات خود هستند، نظر والدين، معلمهايشان و ديگران اثر عميقي بر تصوير آنها از خود خواهد داشت.
آشکار است که وقتي کسي که پذيرش او اهميت زيادي برايتان دارد مدام شما را تحقير ميکند، اعتمادبهنفس شما تخريب ميشود. اما لازم نيست که اين انتقاد فقط از سوي ديگران باشد. خيلي از بچهها يک منتقد دروني دارند، صدايي در درونشان که از هر کاري که ميکنند اشکال ميگيرد. و خيليوقتها اين بچهها آن صداي دروني را الگوي خود قرار داده و ديگر به نظر بقيه توجه نميکنند.
به مرور زمان گوش دادن به اين صداي منفي دروني ميتواند به همان اندازهاي انتقادات ديگران اعتمادبهنفس فرد را تخريب کند. بعضيها آنقدر به اين صداي دروني عادت ميکنند که اصلاً متوجه نميشوند که مدام در حال تحقير خود هستند.
انتظارات غيرواقعي هم ميتوانند بر اعتمادبهنفس فرد اثر بگذارند. افراد تصويري از آنچه ميخواهند بشوند در ذهن خود دارند. تصوير هرکس از فرد ايدآلش متفاوت است. بعنوان مثال بعضي افراد مهارتهاي ورزشکاران را تحسين ميکنند و بعضي توانايي دانشمندان را. آنهايي که تصور ميکنند توانايي که تحسين ميکنند را دارا هستند معمولاً اعتمادبهنفس بالايي دارند.
آنهايي که تصور ميکنند خصوصيات و ويژگيهاي موردعلاقهشان را ندارند، اعتمادبهنفس پاييني دارند. متاسفانه خيلي وقتها افراديکه اعتمادبهنفس خوبي ندارند خصوصيات موردنظرشان را دارا هستند، فقط چون تصوير ذهني آنها آنطور ايجاد شده است، قادر به ديدن آن نيستند.
چرا اعتماد به نفس مهم است؟
احساس ما نسبت به خودمان ميتواند بر نحوه زندگي کردن ما تاثير بگذارد. افراديکه احساس ميکنند دوستداشتني هستند (به عبارت ديگر آنهايي که اعتمادبهنفس بالايي دارند) روابط بهتري هم دارند. اين افراد تمايل بيشتري براي کمک گرفتن از دوستان و خانوادهشان دارند. افراديکه باور دارند ميتوانند به اهدافشان برسند و مشکلاتشان را حل کنند، در درس و تحصيل موفقتر هستند. داشتن اعتمادبهنفس بالا باعث ميشود بتوانيد خود را پذيرفته و زندگي خوبي داشته باشي
راهکارهاي تقويت اعتماد به نفس
اگر ميخواهيد اعتمادبهنفستان را بالا ببريد، در زير به چند راهکار خوب اشاره ميکنيم:
• دست از افکار منفي درمورد خودتان برداريد. اگر عادت داريد فقط به کمبودهاي خود فکر کنيد، سعي کنيد از اين به بعد روي جوانب مثبت خودتان تمرکز کنيد. هر زمان که احساس کرديد بيش از اندازه نسبتب ه خودتان انتقادي نگاه ميکنيد، يک نکته مثبت درمورد خودتان بگوييد. هر روز سه ويژگي خودتان که شادتان ميکند را يادداشت کنيد.
• به دنبال موفقيت باشيد نه کمال. بعضي افراد خود را اسير ايدآلگرايي مي کنند. به جاي اينکه خودتان را با تفکراتي مثل، "تا 10 کيول وزن کم نکنم براي تست بازيگري نميروم" عقب نگه داريد، به اين فکر کنيد که در چه کارهايي خوب هستيد و از چه چيزهايي لذت ميبريد و به سراغ آنها برويد.
• اشتباهات را فرصتهايي براي يادگيري ببينيد. قبول کنيد که اشتباه ميکنيد چون همه انسانها اشتباه ميکنند. اشتباهات بخشي از يادگيري هستند. به خودتان يادآور شويد که استعدادهاي هر فرد مدام در حال تغيير و رشد است و همه آدمها در کارهاي مختلف استعداد و تواناي دارند—همين آدمها را جالب ميکند.
• چيزهاي جديد را امتحان کنيد. فعاليت هاي مختلف را امتحان کنيد تا استعدادهاي خود را بهتر بشناسيد. بعد به تواناييها و مهارتهاي جديدي که به دست ميآوريد افتخار کنيد.
• تشخيص دهيد چه چيزهايي را ميتوانيد و چه چيزهايي را نميتوانيد تغيير دهيد. اگر تشخيص دهيد که بخاطر يک مسئله درمورد خودتان ناراحت هستيد که ميتوانيد آن را تغيير دهيد، از همين امروز شروع کنيد. اگر چيزي است که قادر به تغيير آن نيستيد (مثل قدتان) سعي کنيد خودتان را همانطور که هستيد قبول کرده و دوست بداريد.
• هدف تعيين کنيد. فکر کنيد دوست داريد چه کاري انجام دهيد و بعد براي انجام آن برنامهريزي کنيد. برنامهتان را به دقت و با تعهد دنبال کنيد و روند پيشرفتتان را بررسي کنيد.
• به ايدهها و نظرات خود افتخار کنيد. براي ابراز عقايد خود خجالت نکشيد.
• کمک کنيد. به يکي از همکلاسيهايتان که مشکل دارد در درسها کمک کنيد، به مادرتان براي مرتب کردن خانه کمک کنيد يا براي هر کار مثبت ديگر پيشقدم شويد. وقتي احساس کنيد که در زندگي ديگران تغيير ايجاد ميکنيد و کمک شما ارزشمند است، اعتمادبهنفستان بالا خواهد رفت.
• ورزش کنيد! با ورزش کردن ميتوانيد استرستان را خالي کرده، سالمتر و شادتر شويد.
• خوش بگذرانيد. آيا تا بحال همچنين فکري داشتهايد که اگر لاغرتر بوديد دوستان بيشتري داشتيد؟ سعي کنيد از بودن با آدمها لذت ببريد و کارهايي انجام دهيد که از آن لذت ميبريد. استراحت کنيد و خوش بگذرانيد.
هيچوقت براي ساختن اعتمادبهنفسي سالم و مثبت دير نيست. در برخي موارد که آسيب احساسي عميق و طولاني است، ممکن است به کمک به متخصص مثل يک روانشناس يا مشاور نياز پيدا کنيد. اين متخصصين ميتوانند بعنوان يک راهنما به افراد کمک کنند که خودشان را دوست داشته باشند و تواناييها و استعدادهاي خاص خود را بشناسند.
اعتمادبهنفس در هر کاري که انجام ميدهيد نقش مهمي دارد. افراديکه اعتمادبهنفس بالايي دارند در مدرسه عملکرد بهتري دارند و پيدا کردن دوست خيلي برايشان راحتتر است. معمولاً روابط بهتري با همسالان و بزرگترهاي خود دارند، شادتر هستند، برخورد بهتري با اشتباهاتشان، نااميديها و شکستهايشان داشته و معمولاً آنقدر يک کار را ادامه ميدهند تا در آن موفق شوند. تقويت اعتمادبهنفس نياز به زمان و تلاش زيادي دارد اما وقتي آن را انجام داديد، تا آخر عمر اين مهارت از يادتان نخواهد رفت.
منتقد درونيتان را تعليم دهيد:
چون اين منتقد درون شماست، ميتوانيد کنترل آن را به دست بياوريد و اجازه ندهيد که تحقيرتان کند يا چون فکر ميکند شکست ميخوريد نگذارد کاري را انجام دهيد. تصميم بگيريد که از اين به بعد اين نداي درونيتان فقط توصيهها و پيشنهادات مثبت برايتان داشته باشد.
مراقب ايدآلگرايي باشيد!
آيا انتظار غيرممکنها را داريد؟ بد نيست که توقعات بالا داشته باشدي اما اهدافي که براي خودتان تعيين ميکنيد بايد قابل دستيابي باشند. پيش به جلو برويد و براي اينکه يک قهرمان ورزشي شويد خيالپردازي کنيد—اما همه تلاشتان را براي بالا بردن کيفيت ورزشيتان هم به کار گيريد.
چطور با خانواده همسرتان کنار بياييد
آيا شنيدن کلمه خانواده همسر يا "مادرشوهر" فشارخونتان را بالا ميبرد؟ آيا براي کنار آمدن با خانواده همسرتان حسابي دچار مشکل شدهايد تا جاييکه واقعاً دوست داريد بدانيد چطور ميتوانيد از دست مادرشوهر و خواهرشوهر يا بقيه اعضاي خانواده همسرتان خلاص شويد؟
احتمالاً با عشق فراوان با همسرتان ازدواج کردهايد اما نميدانستيد که بعد از ازدواج مجبور خواهيد بود با خانواده سرسخت او هم کنار بياييد و حتي ممکن است الان از آنها متنفر هم باشيد. کنار آمدن با خانواده همسر گاهي واقعاً دشوار ميشود مخصوصاً اگر طوري وانمود کنند که همه مشکلات از جانب شماست و باعث شوند احساس کنيد که بهتر است دهانتان را ببنديد تا آرامش برقرار شود. اما خيلي وقتها را مجبوريد کنار آنها بگذرانيد، مثل روزهاي تعطيل و بايد بدانيد چطور ميتوانيد به بهترين شکل با آنها برخورد کنيد.
مشکلات متداولتان ممکن است شکايت مادرشوهرتان از دستپخت شما يا خانهداريتان باشد، اينکه مدام سوالپيچتان کند که کي ميخواهيد بچهدار شويد يا از نحوه بزرگ کردن و تربيت بچههايتان ايراد بگيرد. ممکن است مادرشوهرتان حرفي بزند يا کاري کند که تصور کنيد هنوز شوهرتان را يک پسربچه کوچولو ميبيند. شايد هم از اين واقعيت که والدين خودتان و والدين همسرتان نتوانند هيچوقت با هم کنار بيايند واهمه داشته باشيد و تصور کنيد شايد اين مشکلات به زودي زندگي زناشوييتان را برهم زند.
آيا درک نميکنيد که چرا همسرتان در واکنش به تاثير والدينتان در زندگي زناشويي شما چنين رويکرد خشمگين و ناراحتي دارد؟ اگر مردي هستيد که نميدانيد براي اينکه همسر و مادرتان بهتر با هم کنار بيايند چه بايد بکنيد، بايد درک کنيد که چرا همسرتان تا اين اندازه ناراحت است و چرا براي کنار آمدن با مادرتان يا ساير اعضاي خانواده مشکل دارد.
بااينکه درست است که لزومي ندارد در همه موقعيتها پادرمياني کنيد و مشکلات بين همسر و مادرتان را برطرف کنيد، اما همسرتان به اين دليل ناراحت است که والدينتان در مسائل کاملاً خصوصي زندگي شما که فقط بايد توسط خود شما و همسرتان درمورد آن تصميمگيري شود، دخالت ميکنند. اين شامل کنار آمدن با خواهرشوهر، برادرشوهر، پدرشوهر و هر عضو ديگر خانواده که دردسرساز ميشود هم ميتواند باشد.
از خودتان سوال کنيد: اگر کسي وارد خانهتان شده و دستهچکتان را بياجازه برداشته و بخاطر خرجومخارجتان از شما سوال و جواب کند، آن را رفتاري غيرقابل قبول نميدانيد؟ آيا چون تصور ميکنيد اينکه پولهايتان را چطور خرج ميکنيد، هيچ ارتباطي با آن فرد ندارد، نسبت به اين رفتار فوراً واکنش نميدهيد؟ همسرتان هم دخالتهاي مداوم والدينتان در مسائل خصوصي شما را همينطور ميبيند.
همسرتان بيميلي شما به حرف زدن در اين مورد و متوقف کردن اين دخالتها در زندگي خانوادگيتان را نوعي خيانت ميبيند. همسرتان تصور ميکند که اين دخالتهاي بيدليل والدينتان موجب برهم خوردن رابطه شما شده و ممکن است به قيمت از بين رفتن زندگي زناشوييتان تمام شود و بايد فوراً به آن خاتمه داده شود.
همسرتان باور دارد که هربار که جانب والدينتان را ميگيريد و براي جلوگيري از مداخلههاي آنها هيچ کاري نميکنيد، به ازدواجتان خيانت ميکنيد. خيانت يکي از عميقترين ضربههايي است که ميتوانيد به قلب همسرتان وارد کنيد که اگر تغيير نکند ميتواند خشم و ناراحتي شديد ايجاد کند که شما و همسرتان را از هم دورتر و دورتر کرده و در آخر ازدواجتان را به طلاق ميکشاند. بله دقيقاً تا همين اندازه جدي است.
آيا دوست نداريد ازدواج با همسرتان بر هم بخورد؟ پس چه زن باشيد و چه شوهر، هر دوي شما بايد به اين توافق برسيد که مشکلي با خانواده همسر وجود دارد که بايد حل شود تا بتوانيد از ازدواجتان محافظت کنيد. اگر خانواده زنتان در زندگي شما دخالت ميکنند و اين مسئله اعصاب شما را خورد کرده است، اين هم به توجه فوري نياز دارد.
دوست داريد بدانيد چطور ميتوانيد با خانواده همسرتان کنار بياييد؟
• وفاداري را نميتوان تقسيم کرد. وقتي با همسرتان ازدواج کرديد، به او قول دادهايد که بالاترين اولويت زندگي را به او بدهيد و وفاداري شما دقيقاً بايد به همين باشد. اگر همسرتان با مادرشوهر خود مشکل دارد، اين وظيفه شماست که پادرمياني کرده و مشکل را حل کنيد. اگر شوهري هم با مادر يا ساير اعضاي خانواده همسرش مشکل دارد، باز هم اين وظيفه زن است که جانب شوهرش را گرفته و مشکل را برطرف نمايد.
• بين شما و خانواده همسرتان بايد مرزهاي درست و مشخصي ايجاد شود تا مشکلي ايجاد نشود. همراه با همسرتان درمورد اين مرزبنديها مشورت کنيد و نقش والدين همسر را در زندگي زناشوييتان مشخص کنيد. همه موارد را جايي يادداشت کرده و به يک نتيجه مشخص برسيد.
• والدين خودتان و همسرتان فقط چيزهايي را خواهند فهميد که خود شما به آنها ميگوييد. مرزها را طوري تعيين کنيد که همسرتان بداند چه اطلاعاتي را ميتواند با خانواده خودش و خانواده شما در ميان بگذارد. اگر هر بار که عصباني، خسته و ناراحت هستيد و در زندگي زناشوييتان مشکل پيدا کرديد، به خانه والدينتان ميرويد آنها فقط مشکلات را ميشنوند و وقتي مشکلاتتان را حل ميکنيد آنها را نخواهند شنيد. اگر در زندگيتان مشکل داريد، بايد آن مشکل را به اتفاق همسرتان حل کنيد، کاملاً خصوصي و محرمانه.
• مرزبندي زماني تعيين کنيد تا هر دوي شما بدانيد چه مدت زمان را بايد در خانه والدينتان سپري کنيد و آنها چند وقت يکبار ميتوانند پيش شما بيايند. گاهياوقات زن و شوهرها به اين دليل دعوايشان ميشود که والدين يکي از طرفين مدام در خانه آنها هستند و اين باعث ميشود هيچ زماني را نتوانيد تنها در کنار هم بگذرانيد. يا گاهي هم زن مدام در خانه مادرش است و مسئوليتهاي خانه خود را به گردن نميگيرد و يا خانواده همسر مداوم تلفني تماس ميگيرند تا از جزئيات زندگي زناشويي شما باخبر شوند.
• مرزهايي براي تصميمگيريها تعيين کنيد تا هر دوي شما درک کنيد که اين خودتان هستيد که بايد تصميمات را بگيريد بدون مشورت گرفتن و کمک خانوادهها. وقتي تصميم را گرفتيد نبايد بگذاريد چون يکي از والدين طرفين مخالفت کرده است، فکرتان را عوض کنيد.
• درمورد مراقبت و تربيت بچهها مرز تعيين کنيد تا استانداردها و قوانيني که در خانه شما مشخص شده است توسط خانوادههاي طرفين برهم نخورد. اگر براي خودتان مرزي تعيين نکنيد، مطمئناً مشکلاتي ايجاد خواهد شد. همچنين وقتي نتوانيد والدين مداخلهگر را سر جاي خود بنشانيد، مشکلات حتي بيشتر هم ميشوند.
• وقتي درمورد مرزبنديها تصميم گرفتيد، بايد آنها را رعايت کنيد. اگر يکي از طرفين اين مرزها را بشکند، کل اين فرايند برهم خورده و به والدين طرفين پيام دخالت کردن فرستاده ميشود. علاوه بر اين وقتي نتوانيد يک توافق با همسرتان را رعايت کنيد، اعتماد او را از دست خواهيد داد. بايد درک کنيد که اگر اعتماد همسرتان را از بين ببريد، به قولوقرارهايتان در ابتداي ازدواج خيانت کردهايد.
• با والدينتان (يا والدين همسرتان که اعصابتان را خورد کردهاند) درمورد مرزبنديهايي که به اتفاق همسرتان مشخص کردهايد صحبت کنيد. براي آنها مشخص کنيد که اين مرزبنديها را با هم تعيين کردهايد و مورد قبول هر دوي شماست. شايد باور نکنيد اما خيلي از مادرشوهرها نميدانند که دخالتهايشان چقدر باعث ناراحتي شما ميشود به همين دليل بايد ياد بگيريد که چطور قاطع باشيد و وقتي کاري انجام ميدهند که باعث ناراحتي و سرخوردگي شما ميشوند با روشهاي قاطع و در عين حال محترمانه با آنها برخورد کنيد.
• اگر مشخص است که در تعطيلاتي که بايد در کنار خانوادههايتان بگذرانيد، والدين شما و همسرتان با هم کنار نخواهند آمد، براي شما و همسرتان بهتر خواهد بود که هريک به طور جداگانه با خانواده خود صحبت کند. براي آنها توضيح دهيد که بااينکه درک ميکنيد که ممکن است نتوانند دوستان خوبي براي هم شوند اما اگر بتوانند با هم کنار بيايند شما و همسرتان را بياندازه خوشحال خواهند کرد.
• در موقعيتهاي اجتماعي بهتر است که آنها دور از هم نگه داريد تا اينکه بخواهيد مدام استرس کنار آمدن آنها را داشته باشيد. اگر يک شام کوچک خانوادگي است، بهتر است هر خانواده را جداگانه دعوت کنيد تا از روبرو شدن آنها جلوگيري کنيد. اما به خاطر داشته باشيد که همه آنها آدم بزرگ هستند، حتي اگر رفتارشان چيز ديگري را نشان دهد.
• هيچوقت سعي نکنيد همسرتان را مجبور کنيد که بين والدين خود و شما يکي را انتخاب کند. درک کنيد که زن ديگري که در زندگي هر مردي هست مادر اوست. اگر ديديد که شوهرتان مدام ميگويد "مادرم فلان کار را فلان طور انجام ميدهد" به او بگوييد که برود و با او زندگي کند.
• جنگهايتان را انتخاب کنيد. گاهياوقات بايد قبول کنيد که در بعضي موقعيتها مخالفت کنيد، مودبانه به آنها بگوييد که بااينکه از پيشنهادشان ممنونيد اما شما و همسرتان هستيد که تصميم نهايي را ميگيريد. دقت کنيد که با ملاحظه و ادب رفتار کنيد، احساسات و عصبانيتتان را کنترل کنيد و قبل از به زبان آوردن هر جملهاي آن را خوب در ذهنتان بررسي کنيد.
آيا براي کنار آمدن با خانواده همسرتان مشکل داريد؟ اگر دوست داريد وضعيت خودتان را شرح دهيد و از ديگران در قسمت نظرات راهنمايي بگيريد. يا اگر رابطه شما با والدين همسرتان بدون مشکل و خوشايند است تاجاييکه واقعاً آنها را دوست داريد و تحسينشان ميکنيد، چه توصيههايي ميتوانيد براي آنهايي که براي کنار آمدن با والدين همسرشان مشکل دارند مطرح کنيد؟ منتظر نظرات و پيشنهادات شما هستيم.
موضوعي که خانم ها در برخورد اول با آقايان متوجه مي شوند
در يک ساعت اول آشنايي اکثريت خانم ها مي فهمند که واقعاً دوست دارند بيشتر از يک گپ کوتاه با آن فرد رابطه داشته باشند يا خير. منظور من اين نيست که خانم ها ظاهربين هستند، نه. براي همه آنها شخصيت و آنچه درون مردها هست نيز مهم است اما اکثريت خانم ها توجهشان را بيشتر روي ظاهر و به دنبال آن بقيه مسائل مهم مي گذارند. اين به آن معني نيست که جذابيت بين دو نفر به مرور زمان ايجاد نمي شود، اما اکثر خانم ها در اولين برخورد با مردها آنها را مي سنجند و همان روز تصميم مي گيرند که آيا بار دومي هم او را ملاقات مي کنند يا خير.
در زير به 5 موضوعي که خانم ها در اولين برخورد با آقايون به آن توجه مي کنند اشاره مي کنيم:
1) ظاهر
بله خانم ها اهميت زيادي به ظاهر مي دهند. جذب شدن ظاهري براي آنها اهميت زيادي دارد. بنابراين اولين چيزي که به آن توجه مي کنند اين است که سر و وضع آن مرد به آنها مي خورد يا نه. آيا از نظر ظاهري او را مي پسندند؟ سليقه ظاهري خانم ها معمولاً متفاوت است و معمولاً الگوي خاصي هم ندارند. يعني ممکن است هم از مردهاي قد بلند و هم از مردهاي قد کوتاه خوششان بيايد. يا هم از مردهاي مودار و هم از مردهاي کچل. همه چيز به يک مسئله کليدي بستگي دارد که هروقت مردي را مي بينند به آنها گوشزد مي کند که از او خوششان مي آيد يا نه.
2) آراستگي
اين مسئله براي بيشتر خانم ها اهميت خيلي خيلي زيادي دارد. آنها دوست دارند مردها را تميز و مرتب ببينند. مردها بايد موهايي تميز و مرتب، پوست تميز و دندانهاي تميز داشته باشند.
3) بو
بله، بو هم براي خانم ها خيلي مهم است. مردها بايد بوي خوب بدهند تا توجه خانم ها را جلب کنند. لازم نيست حتماً عطر گران قيمتي زده باشند اما بايد بوي خوب و مناسب بدهند.
4) رفتار
چطور حرکت ميکند؟ آيا آرام و مودب حرف مي زند يا نه؟ آيا موقع حرف زدن خيلي حرکت مي کند؟ رفتار مردها هم اهميت زيادي دارد. همه خانم ها درمورد رفتار و اعمال آقايون سليقه خاص خودشان را دارند. بعضي خانم ها مردهاي خشن تر را مي پسندند اما خيلي ها مردهاي آرام را دوست دارند. خانم ها حتي با نحوه تکان دادن دست آقايان، يا نگاه کردن آنها موقع حرف زدن درمورد شخصيت آنها قضاوت مي کنند.
5) صدا و نحوه حرف زدن
وقتي حرف مي زند صداي او چگونه است؟ آيا آرام و مودب حرف مي زند يا بلند و با پرويي؟ خيلي مردها آنطور که خانم ها دوست دارند مودب حرف نمي زنند. اين مسئله براي تصميم گيري خانم ها براي ادامه رابطه با مردها خيلي مهم است. وقتي زني به سمت مردي جذب شود معمولاً به صدا و حرف زدن او هم جذب مي شود.
اين پنج مورد مسائلي بودند که خانم ها در برخورد اولشان با آقايان به آنها توجه مي کنند. اين نکات معمولاً با بالا رفتن سن خانم ها تغيير مي کند. در جواني بيشتر به مسائل ظاهري اهميت ميدهند اما هرچه سنشان بالاتر مي رود ديگر ظاهر به
نظرات شما عزیزان: